-
فال حافظ
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 12:33
هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت: ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
-
حلقه زر....
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 12:27
دخترک خنده کنان گفت که چیست راز این حلقه زر راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر راز این حلقه که در چهره او اینهمه تابش و رخشندگی است مرد حیران شد و گفت حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است همه گفتند : مبارک باشد دخترک گفت : دریغا که مرا باز در معنی آن شک باشد سالها رفت و شبی زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه...
-
کاش آدما.......
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 22:24
کاش آدما یه جور دیگه با همدیگه دوست میشدند وقـتی به هـم می رسیدند یـه جور دیگه می خـنـدیـدند کاش آدما یه جور دیگه با هـم دیگه حرف مـیزدند وقـتی که حرفشون می شد یه جور دیگه داد می زدند کاش آدما بــلـد بــودنــد مــوسـیـقـی زنـدگــی رو وقـتی با هم می رقصیدند یـه جور دیگه ساز می زدند کاش آدما بـا هـم دیـگـه صـادق و بـی...
-
بی کسی
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 22:18
هر کسی آمد مرا در خویش پیدا کرد ورفت در نگاهم بی کسی را یک معما کرد ورفت با کلید خستگی درهای حسرت را باز کرد و رفت تکه های قلب خود را نذر فردا کرد و رفت فکرهای پخته اش را پشت افکارم جا گذاشت . نسخه های بی کسی را بازامضاء کردورفت در نگاهش کینه های کهنه اش را غرق دریا کردو رفت دستهایش را پر از باران احساسم نمود و آسمان...
-
گذرگاه...
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 22:13
واسه منی که دلتنگم از زندگی دلگیرم بهتره سفر کردن وگرنه اینجا میمیرم در گذر از هر گذری خبر نبود از خبری نه زنده بود زندگی نه مرگ را بود اثری نه ارزش گلایه ای نه فرصتی به چاره ای چه میتوان دوا نمود به قلب پاره پاره ای از هیچ راه افتادم دلو به جاده ها دادم از یاده همه رفته سردرگم و آشفته نه در گذرگاه کسی نه جنبش خار و...
-
درد....
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 22:11
درد را از هر طرف بنویسی همان درد است مثل درد من مثل درد تو مثل درد همسایه که دلش گرفته است و چراغ خانه اش را خاموش کرده است . من به روشنی بد نکرده ام که تو افتاب کوچه مرا شکسته ای و قلبم را به رنج الوده ای و زخم خنجر بر پشت من نهاده ای من و تو غباری بیش نیستیم در این ویرانسرا، اینو فرامش نکن .... توی آسمون دنیا هر کسی...
-
نیایش
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 22:10
خدایا بنده ای درد آشنایم به سر افتادهای بی دست و پایم ز غمها سینه ام دریاست ، دریا گواهم گریه هایم ، های هایم به درگاه تو مینالم بزاری مرا بگذار با این ناله هایم مرا در آتش عشقت بسوزان مکن زین شعله ی سرکش رهایم از این آتش ، دلم را پر شور کن بسوزان ، سوز دل را بیشتر کن به آه در گلو بشکسته ، سوگند به سوز سینه های خسته...
-
خلوتم را نشکن
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 12:21
خلوتم را نشکن شاید این خلوت من کوچ کند به شب پروانه به صدای نفس شهنامه به طلوع اخرین افسانه و غروبی که در ان نقش دیوانگی یک عاشق بر سر دیواری پیدا شد. خلوتم را نشکن خلوتم بس دور است ز هوای دل معشوق سهند خلوتم راه درازی ست میان من و تو خلوتم مروارید است به دست صیاد خلوتم تیر وکمانی ست به دست سحر خلوتم راه رسیدن به...
-
پروانه
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 12:17
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت بیچاره از این عشق سوختن آموخت فرق منو پروانه در اینست پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت
-
ظالم
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 12:09
به من بگو چرا سر بسرم میزاری چرا راحت دیگه بهم نمیگی دوستم نداری بگو ازم چی دیدی چرا تنهام میزاری بگو ظالم مگه نگفته بودم به پایه تو می مونم چرا باور نداشتی تو من و قال گذاشتی من که کاری نکردم من که چیزی نگفتم چرا ظالم عشق من و فروختی به یه عشق دیگه ارزوهامو به باد دادی با یه اشاره شوق عشق مو بی بهونه ازم گرفتی چرا...
-
خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی...
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:45
نیمه شب آواره ای بی حس و حال در سرم سودای جانی بی زبان پرسه ایی آغاز کردیم در خیال دل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی میگذشت یک دو سال از عمر رفت و برنگشت دل به یاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را آن نظر بازیان اسرار را آن دو چشم مست آهویان را همچو رازی مبهم و سر بسته بود چون من از تکرار ... او هم خسته...
-
در جان منی
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:42
تو در جان منی، من غم ندارم تو ایمان منی، من کم ندارم اگر درمان تویی، دردم فزون باد وگر معشوقه ای سهم من، جنون باد تویی تنها تویی تو علت من، تو بخشاینده بی منت من صدایم کن، صدای تو ترانه است کلامت آیه های عاشقانه است تو را من سجده، سجده می پرستم که بر سر خاک بر زانو نشس تم
-
دنیای نامرد
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:39
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد . این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده.وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو .پسره با ناراحتی رفت و یه...
-
توی آسمون
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:20
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره ، چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره ...... واسه من تنهایی درده ، درده هیچ کسو نداشتن ، هر گله پژمرده رو تو کویر سینه کاشتن ، دیگه باور کردم این رو که باید تنها بمونم تا دمه لحظه مردن شعر تنهایی بخونم .
-
... love ...
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:16
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ فقط میگه: تو ماله منی . عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه:توی قلب من زندگی می کنی . عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته . عشق نمی پرسه چرا دورهستی؟ فقط میگه:همیشه با منی. عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم . ***** ILOVEYOU *****
-
فرق من و تو ....
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:14
فرق من و تو: گفتی عاشقمی ، گفتم دوستت دارم. گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم ، گفتم من فقط ناراحت میشم. گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم. گفتی تا ابد تو قلب منی ، گفتم فعلا تو قلبم جا داری . گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم ، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه ، من فقط دلم...
-
کدومو بیشتر دوست داری؟؟
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:08
ازم پرسید منو بیشتر دوست داری یا زندگی تو؟ خوب منم راستش رو گفتم ، گفتم زندگیمو! ازم نپرسید چرا؛ گریه کرد و رفت اما نمی دونست که اون خودش زندگیمه !
-
عشق چیست ؟؟؟
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:05
از دریا پرسیدن عشق چیست ، گفت: خشکیدن ........... از گل پرسیدن عشق چیست، گفت:پرپر شدن ............ از زمین پرسیدن عشق چیست، گفت: لرزیدن ........... از آسمون پرسدین عشق چیست، گفت: باریدن........... از انسان پرسیدن عشق چیست،ناگهان ندایی از درونش گفت : جدایی
-
امام رضا (ع)
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:59
تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه هوایی شده بره پابوس امام رضا اما هی فکر میکنه اونجا جای کفتراست آخه من کجا برم یه کلاغ که رو سیاست من که توی سیاهیا از همه رو سیا ترم میون اون کبوترا با چه رویی بپرم تو همین فکرا بودش کلاغ عاشق ما یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون که یه هو صدایی گفت تو نترس و راهی شو به سیاهی فکر نکن تو...
-
خیلی سخته ....
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:53
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود صبح بلند شی ببینی که دیگه دوستش نداری خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اونی که جونتو واسش گذاشتی خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه هوسش وقتی تموم شد بره و پیشت نمونه خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه تازه فردای همون روز از دوست عاشقش با خبر شه خیلی سخته توی...
-
پیغام ....
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:50
اونی که گفته بود پیشم مـی مونه کسی که من دلم می خواد همونه اونی که تو پایـیز واسم قسم خورد فــقط بــا مـن هــمیشه مــهـربـونـه اونی که گفت قسمت همش دروغه یـه چــیـزیـه درسـت مـث بـهـونـه اونـی که مـاجـرای عـاشـقـیـشـو گلدونه اطلسـی مـونـم مـی دونـه اون کسی که می گفت ستاره ها مون تــو بـهـتـریـن نـقـطـه کـهـکـشــونـه...
-
دوست دارم ....
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:45
یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمی داند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم که او را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
-
عشقولانه...
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:43
اونایی که عشقو دوست دارن جون سر راهش می زارن عشقو مثل یه شاخه گل تو گلدون دل می کارند اونایی که یار خوب دارن بهش وفادار می مون عاشق دل باخته می شن روزو شب از عشق می خونن منم از اون تیپ آدمام با دلو جون عشقو می خوام عاشق عاشق شدنم عشق شده خونه تو رگام عشق که میاد آشتی میده گلای سرخو با خزون مهتابو هر شب میاره رو آسمون...
-
عشق.....
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:39
عشق تصور کن: درختانی در مه فرو رفته را با انتهایی ناپیدا و با آبشاری که دعوتت می کند تا برهنه شوی خودت را میان امواجش پرت کنی و بی اراده با جریانش راهی شوی به سویی که .... همه نا آشنائی است! شاید سرت به سنگ بخورد شاید سفری رویائی در پیش رویت باشد شاید در میانه راه کوفته و درهم شوی شاید هم نشوی شاید شاید و بسا شاید های...
-
او که بود....
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:34
شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من میگفت : تنهایی غریب است !!! ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد و او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد....
-
دلتنگی
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 21:30
دلتنگی !! خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده خیلی وقته ابری پرپر نشده دل آسمون سبکتر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغض توی سینه منه ابر چشمام پر اشکه ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه
-
قلب
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 14:59
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر...
-
دو دریچه
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 14:38
ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده عمر آینه بهشت؛اما.........آه بیش از شب و روز تیرو دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خسته است زیرا یکی از دریچه ها بسته است نه مهر فسون نه ماه جادو کرد نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد مهدی اخوان ثالث